یاس کبود علی

فقط برای همدردی با پسری که با مادر تو کوچه بود

درب وا شد و به گوش همه

تق ترقهای استخوان آمد

مادرم فرصت دفاع نداشت

پشت هم ضربه ناگهان آمد

 

شعله بالا گرفت و انگاری

مادرم بین شعله ها میسوخت

میخ هم داشت مادر من را

لای دیوار و در به هم میدوخت

نوشته شده در 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:0 توسط ذاکر اهل البیت(ع) امین نعمتی| |

آتش به تمام قد بر افروخته دید

مسمار نمایان به در سوخته دید

یک لحظه تنفس حسین بند آمد

دیوار و تن و در چو بهم دوخته دید

نوشته شده در 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:0 توسط ذاکر اهل البیت(ع) امین نعمتی| |

 شكسته تر شده و دست بر كمر دارد

 چه پيش آمده ! آيا حسن خبر دارد؟

 

 به گريه گفت كه زينب مواظب خود باش

 عبور كردن از اين كوچه ها خطر دارد

 

 شبيه روز برايم نرفته روشن بود

 فدك گرفتن از اين قوم  دردسر دارد

 

 گرفت دست مرا مادرم... نشد...نگذاشت...

 تمام شهر بفهمد حسن جگر دارد

 

 شهود خواسته از دختر نبي خدا

 اگرچه ديده سندهاي معتبر دارد

 

 سكوت و صبر و رضاي خدا به جاي خودش

 ولي اگر پدرم ذوالفقار بردارد...

 

 كسي نبود به معمار اين محل گويد

 عريض ساختن كوچه كي ضرر دارد!؟

نوشته شده در 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:0 توسط ذاکر اهل البیت(ع) امین نعمتی| |

معنای فراق را دگر فهمیدم

با دست خودم سنگ لحد را چیدم

شب غسل نمودم بدنت را اما

یک عمر سرت هرآنچه آمد دیدم

***

در رهگذر عشق چه یکتا رفتی

صد حیف ولی بدون مولا رفتی

امشب که سرم به چاه بردم گفتم

یار من شدی و لیک تنها رفتی

***

بر در که نگاه می کنم یا الله

از کوچه عبور می کنم گویم آه

ای وای که خاطرم پریشان گشته

تا آخر عمر هم بُود ذکرم آه

نوشته شده در 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:0 توسط ذاکر اهل البیت(ع) امین نعمتی| |

شب بود و می رفتند مادر رابشویند

با اشک ها جان پیمبر را بشویند

 

شب بود و گیسوی سپیدش را ندیدند

با اینکه باید ابتدا سر را بشویند

 

تطهیر می شد آب در واقع چراکه

با آب بی معنی ست کوثر رابشویند

نوشته شده در 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:0 توسط ذاکر اهل البیت(ع) امین نعمتی| |

                                              از دست تو مسمار، دلم خیر ندیده

از این در و دیوار دلم خیر ندیده

افتاده غم عشق غم همسر مظلوم

بر دوش من زار ، دلم خیر ندیده

در گنجه ی قلبم ز غم یار ببین که

کوهی شده انبار، دلم خیر ندیده

پشت در این بیت هجوم سگ هار و

چل روبه مکار، دلم خیر ندیده

دنده شده رنده ، وَ دگر هیج نمانده

از این تن غمبار، دلم خیر ندیده

بین در ودیوار بگفتم ز لگدها

تو دست نگهدار، دلم خیر ندیده

از ضرب لگدها و غلافش شده ای دل

این جسم چو مردار، دلم خیر ندیده

این جسم نحیف من بیمار بدان که

در کوچه شد هموار ، دلم خیر ندیده

ای یار مدارا بکن اینک ز سخایت

با این تن بیمار، دلم خیر ندیده

روی تو علی گشت برای دل زارم

چون ماه شب تار ، دلم خیر ندیده

نوشته شده در 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:0 توسط ذاکر اهل البیت(ع) امین نعمتی| |

غریبی مرا آنان چو دیدند

به درب خانه ام اتش کشیدند

لگد بر در زدو دیدم به چشمم

چگونه یاس را از شاخه چیدند


***

نبینم دست بر پهلو بگیری

به درد و غصه هر دم خو بگیری

الهی بشکند دست هرآنکس

که باعث شد تو از من رو بگیری

***

به یاد کوچه شد دل پر شراره

که من دیدم به چشم پر ستاره

چنان از کینه زد سیلی به رویت

که از گوش تو افتاد گوشواره

***

علی را تا که من بی یار دیدم

خودم را در بر اغیار دیدم

به یاریش چنان خوردم سیلی

که در کوچه حسن را تار دیدم

نوشته شده در 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:0 توسط ذاکر اهل البیت(ع) امین نعمتی| |

مجلس بدون اشک تو آقا نمیشود

اصلا بساط روضه مهیا نمیشود

آقا تو روضه خوان غم مادرت بشو

هر کس که روضه خوان زهرا نمیشود

از کوچه نه، میخ نه، از لحظه ای بخوان

که چشمها از غم آن وا نمیشود

نوشته شده در 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:0 توسط ذاکر اهل البیت(ع) امین نعمتی| |

http://dl.baghiatollah.ir/Pic/Imam%20Mahdi%202/Imam%20Mahdi%204.jpg

نوشته شده در 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:0 توسط ذاکر اهل البیت(ع) امین نعمتی| |


Power By: LoxBlog.Com